خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شدید
2 . افراطی
3 . دورترین نقطه
4 . فرین
[صفت]
extreme
/ɛkˈstrim/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more extreme]
[حالت عالی: most extreme]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شدید
زیاد، جدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَشَد
مترادف و متضاد
greatest
highest
utmost
uttermost
mild
moderate
slight
1.In extreme cases, the disease can lead to blindness.
1. در موارد جدی، این بیماری میتواند منجر به نابینایی شود.
extreme pain
درد شدید
extreme wealth
ثروت زیاد
2
افراطی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افراطگرایانه
افراطی
رادیکال
مترادف و متضاد
extremist
fanatical
immoderate
radical
moderate
the extreme left
جبهه افراطی چپ
3
دورترین نقطه
منتهی الیه
مترادف و متضاد
farthest
furthest
near
1.The came from the extreme north of Alaska.
1. آنها از دورترین نقطه آلاسکا آمدند.
[اسم]
extreme
/ɛkˈstrim/
قابل شمارش
4
فرین
بیشینه، منتهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرط
مترادف و متضاد
extremity
limit
minimum
تصاویر
کلمات نزدیک
extravaganza
extravagantly
extravagant
extravagance
extraterrestrial
extreme poverty
extreme sport
extreme sports
extremely
extremism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان