[قید]

extremely

/ɪkˈstriːm.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به شدت شدیدا

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌اندازه به غایت
مترادف و متضاد especially exceedingly tremendously very moderately slightly
  • 1.They played extremely well.
    1. آنها شدیدا خوب بازی کردند.
extremely important/useful/complicated...
به شدت مهم/مفید/پیچیده و...
  • 1. She's extremely intelligent.
    1. او به شدت باهوش است.
  • 2. When the concert was canceled, some customers became extremely upset.
    2. وقتی کنسرت لغو شد، برخی مشتری‌ها به شدت ناراحت شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان