خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تسهیل
[اسم]
facilitation
/fəˌsɪləˈteɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تسهیل
آسانسازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسهیل
گرهگشایی
1.The facilitation of international communication
1. تسهیل ارتباطهای بینالمللی
تصاویر
کلمات نزدیک
facilitate
facile
facial hair
facial cream
facial
facilities
facility
facing
facsimile
fact
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان