خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساختمان
2 . تسهیلات
3 . وسیله
4 . آسانی
[اسم]
facility
/fəˈsɪl.ət̬.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ساختمان
1.a medical facility
1. یک ساختمان پزشکی
2
تسهیلات
1.Do you have an overdraft facility on your account?
1. آیا روی حساب بانکی خود تسهیلات اضافهبرداشت دارید؟
credit facilities
تسهیلات اعتباری
3
وسیله
1.This facility makes cooking easier.
1. این وسیله آشپزی را آسانتر میکند.
4
آسانی
سادگی، سهولت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسانی
مترادف و متضاد
ease
تصاویر
کلمات نزدیک
facilities
facilitation
facilitate
facile
facial hair
facing
facsimile
fact
fact sheet
fact-finding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان