خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پری
[اسم]
fairy
/ˈfɛrɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پری
1.a good fairy
1. یک پری مهربان
2.The tooth fairy
2. پری دندان
تصاویر
کلمات نزدیک
fairway
fairness
fairly
fairground
fair-trade
fairy godmother
fairy lights
fairy story
fairy tale
fait accompli
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان