خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اعتماد
2 . اعتقاد
3 . دین
[اسم]
faith
/feɪθ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اعتماد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعتماد
1.I have great faith in you.
1. من اعتماد زیادی به تو دارم.
2.I have lost faith in you and your words.
2. اعتمادم را به تو و حرفهایت از دست دادهام.
3.She has no faith in modern medicine.
3. او به طب نوین اعتماد ندارد.
2
اعتقاد
ایمان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعتقاد
ایمان
عقیده
1.It's my faith in God that keeps me going.
1. ایمان من به خداست که مرا به جلو میراند.
3
دین
مذهب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آیین
دین
کیش
a multi-faith society
جامعهای چندمذهبی
Jewish faith
دین یهودیت
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fairy bell
fairness
fairly
fair-weather friend
fair-haired boy
faithful
faithfully
fajita
fake
fake eyelash
کلمات نزدیک
fait accompli
fairy tale
fairy story
fairy lights
fairy godmother
faith healer
faith healing
faithful
faithfully
faithfulness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان