خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آشنا کردن
[فعل]
to familiarize
/fəˈmɪliəraɪz/
فعل گذرا
[گذشته: familiarized]
[گذشته: familiarized]
[گذشته کامل: familiarized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آشنا کردن
شناساندن، یاد دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشنا کردن
شناساندن
مترادف و متضاد
acquaint
1.You'll need time to familiarize yourself with our procedures.
1. شما به زمان نیاز دارید تا خود را با روندهای ما آشنا کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
familiarity
familiar smell
familiar
famed
fame
family
family doctor
family get-together
family members
family name
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان