خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کرایه (تاکسی و...)
[اسم]
fare
/fer/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کرایه (تاکسی و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کرایه
مترادف و متضاد
cost
fee
price
ticket price
1.Bus fares are going up again.
1. کرایههای اتوبوس دوباره دارند افزایش مییابند.
2.We shared a taxi and split the fare.
2. ما با هم تاکسی گرفتیم و کرایه را نصف کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
farcical
farce
faraway
far-sighted
far-reaching
fare dodger
farenheit
farewell
farhad
farid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان