خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشاورزی
[اسم]
farming
/ˈfɑr.mɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کشاورزی
مزرعهداری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زراعت
کشاورزی
کشت
کشت و زرع
مترادف و متضاد
agriculture
cultivation
planting
industry
1.farming methods
1. شیوههای کشاورزی
2.modern farming
2. کشاورزی مدرن
تصاویر
کلمات نزدیک
farmhouse
farmhand
farmers’ market
farmers' market
farmer
farming region
farmland
farmyard
farrier
farrow
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان