1 . جلو زدن (صوت، ویدیو) 2 . پریدن (روند داستان به زمانی دیگر)
[فعل]

to fast-forward

/ˌfæst ˈfɔːrwərd/
فعل گذرا
[گذشته: fast-forwarded] [گذشته: fast-forwarded] [گذشته کامل: fast-forwarded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جلو زدن (صوت، ویدیو)

  • 1.People usually fast-forward commercial breaks.
    1. مردم معمولاً آگهی‌های بازرگانی را جلو می‌زنند.

2 پریدن (روند داستان به زمانی دیگر)

  • 1.The story fast-forwards to 1990.
    1. داستان به سال 1990 می‌پرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان