خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبارز (ورزش)
2 . جنگنده (هواپیما)
[اسم]
fighter
/ˈfaɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مبارز (ورزش)
رزمنده (جنگ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگجو
جنگنده
جنگاور
رزمنده
مبارز
مترادف و متضاد
boxer
soldier
1.He is a great fighter.
1. او مبارزی [بوکسوری] عالی است.
the distinction between civilian populations and fighters
تفاوت بین جمعیتهای غیرنظامی و رزمندگان
2
جنگنده (هواپیما)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگنده
هواپیمای شکاری
مترادف و متضاد
fighter aircraft
warplane
1.World War II fighter planes
1. هواپیماهای جنگنده [جنگنده های] جنگ جهانی دوم
تصاویر
کلمات نزدیک
fight-or-flight
fight off
fight a losing battle
fight
fig tree
fighter pilot
fighting
fighting cock
figment
figurative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان