خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پر کردن (دندان)
2 . شکم پر کن
[اسم]
filling
/ˈfɪlɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پر کردن (دندان)
فیلینگ
1.I had to have two fillings at the dentist's today.
1. من امروز مجبور شدم دو تا از دندانهایم را در دندانپزشکی پر کنم.
[صفت]
filling
/ˈfɪlɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more filling]
[حالت عالی: most filling]
2
شکم پر کن
حجیم، سنگین
1.The best way to start the day is with a big filling breakfast.
1. بهترین راه برای شروع روز خوردن یک صبحانه مفصل و شکم پر کن است.
2.This cake is very filling.
2. این کیک خیلی حجیم است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fillet of sole
filler cap
filler
filled pause
filled donut
filling station
fillip
filly
film
film advance
کلمات نزدیک
fillet
filler cap
filler
fill-up
fill up
filling station
filly
film
film critics’ reviews
film noir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان