Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . صدای هیس دادن (چیز در حال سوختن)
[فعل]
to fizzle
/ˈfɪzl/
فعل ناگذر
[گذشته: fizzled]
[گذشته: fizzled]
[گذشته کامل: fizzled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صدای هیس دادن (چیز در حال سوختن)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وز وز کردن
مترادف و متضاد
hiss
1.Fireworks fizzled and exploded in the night sky.
1. وسایل آتشبازی صدای هیس دادند [تولید کردند] و در آسمان شب منفجر شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fizzing
fizzer
fizz
fizgig
fixture
fizzle out
fizzy
fjord
flab
flabbergast
کلمات نزدیک
fizz
fixture
fixer
fixedly
fixed costs
fizzle out
fizzy
fjord
fl. oz.
flab
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان