خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (کالایی را) به کسی انداختن
2 . گول زدن
[فعل]
to fob off
/fɑːb ˈɔf/
فعل گذرا
[گذشته: fobbed off]
[گذشته: fobbed off]
[گذشته کامل: fobbed off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کالایی را) به کسی انداختن
قالب کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انداختن
1.They tried to fob me off with a cheap camera.
1. آنها سعی کردند یک دوربین بیکیفیت را به من بیندازند.
2
گول زدن
فریب دادن
1.Don't let him fob you off with more excuses.
1. اجازه نده او تو را با بهانههای بیشتر فریب دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
foamy
foam rubber
foam at the mouth
foam
foal
focal
focal length
focal point
focus
focus group
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان