خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرمول
2 . روش
[اسم]
formula
/ˈfɔrmjələ/
قابل شمارش
[جمع: formulae]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فرمول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرمول
1.This formula is used to calculate the area of a circle.
1. از این فرمول برای محاسبه مساحت یک دایره استفاده میشود.
2
روش
قاعده، اصل
1.There's no magic formula for success.
1. هیچ روش جادویی برای موفقیت وجود ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
formidable
formerly
former
formalwear
formality
formulate
fornication
forsake
forstner bit
forte-piano
کلمات نزدیک
formidable
formic acid
formerly
former
formative
formulaic
formulate
formulation
formwork
fornication
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان