Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سابق
2 . اولی (در بین دو چیز)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
former
/ˈfɔːr.mər/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سابق
قبلی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشتر
پیشین
سابق
سلف
متقدم
قبلی
مترادف و متضاد
one-time
previous
future
next
1.his former wife
1. همسر سابق او
[ضمیر]
former
/ˈfɔːr.mər/
2
اولی (در بین دو چیز)
مترادف و متضاد
latter
1.He had to choose between losing his job and losing his family. He chose the former.
1. او مجبور بود بین از دست دادن کارش و از دست دادن خانوادهاش (یکی را) انتخاب کند. او اولی را انتخاب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
formalwear
formality
formalism
formal
form-fitting
formerly
formidable
formula
formulate
fornication
کلمات نزدیک
formative
formation
format
formally
formalize
formerly
formic acid
formidable
formula
formulaic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان