[اسم]

formation

/fɔːrˈmeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ساختار ساختمان، شکل

مترادف و متضاد arrangement configuration pattern

2 تشکیل شکل‌گیری، تاسیس

معادل ها در دیکشنری فارسی: تشکیل تکوین شکل‌گیری
the formation of a new government
تشکیل یک دولت جدید

3 سازند (زمین‌شناسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: سازند
مترادف و متضاد geological formation
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان