Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شکل
2 . فرمت کردن (دیسک)
3 . صفحهآرایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
format
/ˈfɔrˌmæt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکل
طرح، فرمت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قالب
قطع
1.It’s the same book, but in a different format.
1. این همان کتاب است، اما با شکلی متفاوت.
[فعل]
to format
/ˈfɔrˌmæt/
فعل گذرا
[گذشته: formatted]
[گذشته: formatted]
[گذشته کامل: formatted]
صرف فعل
2
فرمت کردن (دیسک)
specialized
1.You should format this disk.
1. شما باید این دیسک را فرمت کنید.
3
صفحهآرایی کردن
صفحهچینی کردن
specialized
better ways to format your spreadsheets
راههای بهتر برای صفحهچینی کردن گستردهبرگهایتان
تصاویر
کلمات نزدیک
formally
formalize
formality
formalist
formalism
formation
formative
former
formerly
formic acid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان