- واژه girl در یک کاربرد به معنای "دختر" است. مثال:
"a little girl of six" (یک دختربچه شش ساله)
- واژه girl در کاربردی دیگر به معنای "فرزند دختر" است. مثال:
".We have three children - a boy and two girls" (ما سه فرزند داریم - یک پسر و دو دختر.)
- در کاربردی دیگر واژه girl به معنای "دختر" یا "خانم جوان" است. مثال:
"He married the girl next door" (او با دختر همسایه ازدواج کرد.)
2
دوستدختر
مترادف و متضاد
girlfriend
1.He’s taking his girl home to meet his parents.
1.
او دارد دوستدخترش را برای دیدن پدر و مادرش به خانه میبرد.
2.I had to look my best for my girl.
2.
باید برای دوستدخترم بهترین تیپم را میزدم.
واژه girl در زبان محاوره گاهی معنای "دوستدختر" میدهد. مثال:
".He’s taking his girl home to meet his parents" (او دارد دوست دخترش را برای دیدن پدر و مادرش به خانه میبرد.)