خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (اطلاعات) جمع آوری کردن
[فعل]
to glean
/ɡliːn/
فعل گذرا
[گذشته: gleaned]
[گذشته: gleaned]
[گذشته کامل: gleaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(اطلاعات) جمع آوری کردن
(اطلاعات) به دست آوردن
مترادف و متضاد
collect
gather
1.These figures have been gleaned from a number of studies.
1. این آمار از تعدادی مطالعات مختلف جمع آوری شده است.
2.They're leaving on Tuesday - I managed to glean that much.
2. آنها سه شنبه می روند - من توانستم همینقدر اطلاعات جمع کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
gleam
glazing
glazier
glazed
glaze
glee
gleeful
gleefully
glen
glenda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان