خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فاسد شدن
[فعل]
to go bad
/goʊ bæd/
فعل گذرا
[گذشته: went bad]
[گذشته: went bad]
[گذشته کامل: gone bad]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فاسد شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تباه شدن
خراب شدن
فاسد شدن
مترادف و متضاد
spoil
1.This fish has gone bad.
1. این ماهی فاسد شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
go back over
go back on
go back
go away empty-handed
go away
go bald
go bankrupt
go berserk
go biking
go blank
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان