خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنترل خود را از دست دادن (از عصبانیت)
2 . هیجانزده شدن
[عبارت]
to go berserk
/tuː goʊ bərˈsɜrk/
1
کنترل خود را از دست دادن (از عصبانیت)
قاطی کردن
informal
1.He went berserk when he found out where I'd been.
1. او وقتی فهمید من کجا بودم، قاطی کرد.
2
هیجانزده شدن
از خود بیخود شدن
1.People were going berserk with excitement.
1. مردم داشتند از هیجان از خود بیخود میشدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
go bankrupt
go bald
go bad
go back over
go back on
go biking
go blank
go blind
go bonkers
go bowling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان