خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حکومت کردن (سیاست)
[فعل]
to govern
/ˈgʌvərn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: governed]
[گذشته: governed]
[گذشته کامل: governed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حکومت کردن (سیاست)
اداره کردن، کنترل کردن (شهر و کشور و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پادشاهی کردن
حکومت کردن
1.The country is now being governed by the Labor Party.
1. این کشور هماکنون (دارد) توسط حزب کارگر اداره میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
gout
gourmet restaurant
gourmet
gourmand
gourd
governance
governess
governing
government
government corruption
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان