خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سپاسگزاری
[اسم]
gratitude
/ˈgrætəˌtud/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سپاسگزاری
قدردانی، تشکر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتنان
سپاس
سپاسگزاری
قدردانی
1.We gave David a present to show our gratitude for all his help.
1. ما هدیهای به "دیوید" دادیم تا سپاسگزاری خود را برای تمام کمکهایش نشان دهیم [ما به نشانه تشکر از تمام کمکهای دیوید، هدیهای به دادیم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
gratis
gratingly
grating
gratin
gratifyingly
grattage
gratuitous
gratuitously
gratuity
gratulatory
کلمات نزدیک
gratis
grating
gratin
gratifying
gratify
gratuitous
gratuitously
gratuity
grave
grave accent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان