خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درسخوان
2 . کار یکنواخت و سخت
3 . آسیاب کردن
[اسم]
grind
/ɡraɪnd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درسخوان
خرخوان
2
کار یکنواخت و سخت
مترادف و متضاد
chore
the daily grind
کار یکنواخت و سخت روزانه
[فعل]
to grind
/ɡraɪnd/
فعل گذرا
[گذشته: ground]
[گذشته: ground]
[گذشته کامل: ground]
صرف فعل
3
آسیاب کردن
چرخ کردن، ساییدن، خرد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرد کردن
آسیاب کردن
آسیا کردن
ساییدن
سابیدن
کوبیدن
to grind something into something
چیزی را به صورت چیزی آسیاب کردن
The animal has teeth that grind its food into a pulp.
حیوان دندانهایی دارد که غذا را به صورت خمیر آسیاب میکند.
to grind coffee/pepper...
قهوه/فلفل و... آسیاب کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
grin like a mule eating briars
grin from ear to ear
grin
grimy
grime
grind the meat.
grind to a halt
grinder
grinding
grindstone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان