خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیستگاه
[اسم]
habitat
/ˈhæbəˌtæt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زیستگاه
محل سکونت، [منطقه زیست جانور یا گیاه]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بوم
زیستگاه
مترادف و متضاد
natural environment
1.With so many areas of woodland being cut down, a lot of wildlife is losing its natural habitat.
1. با این همه درختان جنگلی که قطع شده، خیلی از حیوانات وحشی زیستگاه طبیعی خود را از دست دادهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
habitable
habit-forming
habit
haberdashery
haberdasher
habitation
habitual
habitually
hacienda
hack
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان