Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معمولاً
2 . از روی عادت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
habitually
/həˈbɪtʃuəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معمولاً
اغلب اوقات
the glasses he habitually wore
عینکی که او معمولاً به چشم میزد
2
از روی عادت
1.We are in an era where politicians habitually lie about everything.
1. ما در دورهای زندگی میکنیم که سیاستمدارها از روی عادت درباره همه چیز دروغ میگویند.
تصاویر
کلمات نزدیک
habitual
habitation
habitat
habitable
habit-forming
hacienda
hack
hacked off
hacker
hacking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان