خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دلشکسته
[صفت]
heartbroken
/ˈhɑrtˌbroʊkən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more heartbroken]
[حالت عالی: most heartbroken]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دلشکسته
مغموم،غمگین، محزون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دلشکسته
1.Maggie was heartbroken when her grandfather died.
1. "مگی" وقتی که پدربزرگش فوت کرد، محزون بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
heartbreaking
heartbreak
heartbeat
heartache
heart-to-heart
heartburn
hearten
heartened
heartfelt
hearth
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان