Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . صمیمانه
2 . پر شوروحرارت
3 . مفصل (غذا)
[صفت]
hearty
/ˈhɑrti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: heartier]
[حالت عالی: heartiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صمیمانه
گرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خونگرم
a hearty welcome
استقبالی صمیمانه
2
پر شوروحرارت
بلند (صدا)، پرانرژی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جانانه
1.The grandmother ended her story with a hearty laugh that pleased her grandchild.
1. مادربزرگ داستانش را با خندهای پر شوروحرارت به پایان رساند که نوهاش را خوشحال کرد.
3
مفصل (غذا)
مقوی، شکمسیرکن
a hearty breakfast
یک صبحانه مفصل
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
heartwood
heartwarming
heartthrob
heartstrings
heartsickness
heat
heat barrier
heat content
heat dissipation
heat energy
کلمات نزدیک
heartwarming
heartstrings
heartsick
hearts
heartrending
hearty stew
heat
heat diffuser
heat up
heat wave
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان