خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمایش
[اسم]
histrionics
/ˌhɪstriˈɑːnɪks/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نمایش
قشقرق، صحنه سازی
مترادف و متضاد
display of emotions
1.She was used to her mother's histrionics.
1. او به قشقرق های مادرش عادت داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
histrionic
history
historicism
historically
historical movie
hit
hit a nerve
hit back
hit it off
hit list
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان