خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشیانه ضربه زدن
2 . بهتندی انتقاد کردن
[فعل]
to hit out at
/ˈhɪt ˈaʊt æt/
فعل گذرا
[گذشته: hit out at]
[گذشته: hit out at]
[گذشته کامل: hit out at]
صرف فعل
1
وحشیانه ضربه زدن
با خشم کتک زدن
1.I just hit out at him blindly.
1. من فقط کورکورانه او را زدم.
2
بهتندی انتقاد کردن
مترادف و متضاد
attack
1.The bishop hit out at the government’s policy on the homeless.
1. اسقف بهتندی از سیاست دولت در رابطه با بیخانمانها انتقاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
hit off
hit man
hit list
hit it off
hit back
hit right between the eyes
hit send
hit someone below the belt
hit squad
hit the bull's eye
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان