1 . مثل خانه 2 . خوب و ساده (آشپزی) 3 . گرم و صمیمی 4 . کدبانو و خانه‌دار 5 . بی‌ریخت (چهره افراد)
[صفت]

homely

/hˈoʊmli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: homelier] [حالت عالی: homeliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مثل خانه آرام و راحت

approving
  • 1.The hotel has a lovely homely feel to it.
    1. (آن) هتل فضایی آرام و راحت [مثل خانه] دارد.
  • 2.The restaurant was quite homely.
    2. رستوران واقعاً آرام و راحت بود.

2 خوب و ساده (آشپزی)

approving
homely cooking
آشپزی خوب و ساده

3 گرم و صمیمی

  • 1.His landlady was a kind, homely woman.
    1. صاحبخانه او زنی مهربان و صمیمی بود.

4 کدبانو و خانه‌دار

5 بی‌ریخت (چهره افراد) بدقیافه، زشت

disapproving
مترادف و متضاد plain
a homely child
یک کودک بدقیافه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان