خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیز کردن
2 . بهتر کردن
[فعل]
to hone
/hoʊn/
فعل گذرا
[گذشته: honed]
[گذشته: honed]
[گذشته کامل: honed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تیز کردن
مترادف و متضاد
sharpen
1.The bone had been honed.
1. (آن) استخوان تیز شده بود.
2
بهتر کردن
بهبود بخشیدن، پروراندن
مترادف و متضاد
develop
improve
1.She honed her debating skills at college.
1. او مهارتهای مناظره (کردن) خود را در دانشکده بهبود بخشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
honduras
honda
hon
homozygote
homosexuality
honest
honest to god
honestly
honesty
honey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان