خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افتخاری (مدرک، منصب)
2 . افتخاری (عضوی از یک گروه)
[صفت]
honorary
/ˈɑːnəreri/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
افتخاری (مدرک، منصب)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افتخاری
an honorary doctorate/degree
دکترا/مدرک افتخاری
2
افتخاری (عضوی از یک گروه)
1.Many people treat their pets almost as honorary humans.
1. بسیاری از مردم با حیوانات خانگیشان به عنوان عضو افتخاری انسانها [مانند یک انسان] رفتار میکنند.
2.She was treated as an honorary man.
2. با او به عنوان یک عضو افتخاری گروه مردها رفتار میشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
honorably
honorable
honor roll
honor
honolulu
honored
honors degree
hons
hoo-ha
hood
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان