خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریاکاری
[اسم]
hypocrisy
/hɪˈpɑkrəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ریاکاری
تزویر، ریا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تزویر
دورویی
ریا
نفاق
مترادف و متضاد
insincerity
honesty
1.her hypocrisy is apparent.
1. ریاکاری او آشکار است.
2.his target was the hypocrisy of urban life.
2. هدف او ریاکاری زندگی شهری بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
hypochondriac
hypoallergenic
hypnotize
hypnotist
hypnotism
hypocrite
hypocritical
hypocritically
hypodermic
hypodermic needle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان