خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیتوجهی کردن
[فعل]
to ignore
/ɪgˈnɔr/
فعل گذرا
[گذشته: ignored]
[گذشته: ignored]
[گذشته کامل: ignored]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیتوجهی کردن
نادیده گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صرفنظر کردن
مترادف و متضاد
disregard
notice
set aside
acknowledge
pay attention to
to ignore something/somebody
به چیزی/کسی بیتوجهی کردن
1. Little Alice realized that if she didn't behave, her parents would ignore her.
1. آلیس کوچولو متوجه شد که اگر (درست) رفتار نکند، پدر و مادرش به او بیتوجهی میکنند.
2. The student could not answer the question because he ignored the obvious facts.
2. دانشآموز نتوانست به پرسشها پاسخ دهد چون او به اطلاعات واضح بیتوجه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ignorant
ignitor
igniter
ignite
igloo
iguana
iguana iguana
ii
iii
il
کلمات نزدیک
ignorant
ignorance
ignominy
ignominious
ignition key
ignore someone's advice
iguana
ii
ikea
ilk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان