1 . بی‌توجهی کردن
[فعل]

to ignore

/ɪgˈnɔr/
فعل گذرا
[گذشته: ignored] [گذشته: ignored] [گذشته کامل: ignored]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌توجهی کردن نادیده گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: صرف‌نظر کردن
مترادف و متضاد disregard notice set aside acknowledge pay attention to
to ignore something/somebody
به چیزی/کسی بی‌توجهی کردن
  • 1. Little Alice realized that if she didn't behave, her parents would ignore her.
    1. آلیس کوچولو متوجه شد که اگر (درست) رفتار نکند، پدر و مادرش به او بی‌توجهی می‌کنند.
  • 2. The student could not answer the question because he ignored the obvious facts.
    2. دانش‌آموز نتوانست به پرسش‌ها پاسخ دهد چون او به اطلاعات واضح بی‌توجه بود.
تصاویر
  •  تصویر to ignore - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان