Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مشترک
[عبارت]
in common
/ɪn ˈkɑmən/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مشترک
در اشتراک (داشتن)
to have something in common (with somebody)
در چیزی (وجه) اشتراک داشتن (با کسی)
I have nothing in common with Tim.
من هیچ وجه اشتراکی با "تیم" ندارم.
to have a lot in common
در خیلی چیزها اشتراک داشتن
1. Billy and Heather have a lot in common- basketball, a love of pizza, and an interest in snakes.
1. "بیلی" و "هِدر" خیلی چیزها به اشتراک دارند - بسکتبال، عشق به پیتزا و علاقه به مارها.
2. Paul and I are good friends. We have a lot in common.
2. من و "پاول" دوستان خوبی [صمیمی] هستیم. ما در خیلی چیزها اشتراک داریم [ما اشتراکات زیادی داریم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
in combination with
in cold blood
in coherence with
in close proximity to
in circles
in common with
in company
in comparison
in compliance with
in concert with
کلمات نزدیک
in charge of
in case
in business
in bulk
in brief
in company
in comparison with
in conclusion
in confidence
in conjunction with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان