خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مستی
[صفت]
inebriated
/ɪˈniːbrieɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inebriated]
[حالت عالی: most inebriated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مستی
مست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ملنگ
مست
مترادف و متضاد
drunk
intoxicated
1.In her inebriated state, she was ready to agree to anything.
1. در حالت مستی، او آماده بود تا با هر چیزی موافقت کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
inebriant
industry
industrious
industrial
indulge
ineffective
inefficient
inefficiently
ineluctable
ineluctably
کلمات نزدیک
industry
industrious
industrially
industrialized
industrialize
inebriating
inebriation
inedible
ineffable
ineffective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان