خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باد کردن
[فعل]
to inflate
/ɪnˈfleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: inflated]
[گذشته: inflated]
[گذشته کامل: inflated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باد کردن
پر کردن (از هوا یا گاز)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آماس کردن
باد کردن
پف کردن
1.He inflated the tire.
1. آن لاستیک را باد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
inflatable boat
inflatable
inflammatory
inflammation
inflammable
inflated
inflation
inflation-proof
inflationary
inflected
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان