خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تورم
[اسم]
inflation
/ɪnˈfleɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تورم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تورم
1.an inflation rate of 3%
1. نرخ تورم 3 درصدی
2.the fight against rising inflation
2. مبارزه علیه افزایش تورم
3.to control inflation
3. کنترل کردن تورم
تصاویر
کلمات نزدیک
inflated
inflate
inflatable boat
inflatable
inflammatory
inflation-proof
inflationary
inflected
inflection
inflexibility
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان