خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به ارث بردن
[فعل]
to inherit
/ɪnˈherɪt/
فعل گذرا
[گذشته: inherited]
[گذشته: inherited]
[گذشته کامل: inherited]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به ارث بردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارث بردن
1.He has inherited his mother's patience.
1. او شکیبایی مادرش را به ارث بردهاست.
2.Katie inherited some money from her grandmother.
2. "کیتی"، کمی پول از مادربزرگش به ارث برد.
3.She inherited a passion for music from her grandfather.
3. او از پدربزرگش، اشتیاقی [علاقهای] به موسیقی به ارث بردهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
inherently
inherent
inhaler
inhale
inhalation
inherit a fortune
inherit money
inheritable
inheritance
inheritance tax
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان