خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منزوی
2 . کوتهفکر
3 . جزیرهای
[صفت]
insular
/ˈɪnsələr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more insular]
[حالت عالی: most insular]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منزوی
تنها، جدا
مترادف و متضاد
isolated
lonely
separated
accessible
an insular community which has few links with the rest of the world.
یک جامعه منزوی که ارتباطات کمی با بقیه دنیا دارد
2
کوتهفکر
کوتهفکرانه
disapproving
مترادف و متضاد
narrow-minded
broad-minded
the insular people
مردم کوتهفکر
3
جزیرهای
(مربوط به جزیره)
specialized
the coastal and insular areas
نواحی ساحلی و جزیرهای
تصاویر
کلمات نزدیک
insufficiently
insufficient
insufferable
insubstantial
insubordination
insularity
insulate
insulated
insulating
insulation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان