1 . هوش 2 . اطلاعات (سیاسی یا نظامی)
[اسم]

intelligence

/ɪnˈtel.ə.dʒəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هوش

معادل ها در دیکشنری فارسی: ذکا ذکاوت هوش نبوغ شعور
  • 1.He is a man of great intelligence.
    1. او مرد بسیار باهوشی است.
a child of high intelligence
کودکی با (ضریب) هوش بالا
an intelligence test
تست هوش

2 اطلاعات (سیاسی یا نظامی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: اطلاعات اطلاعاتی
the gathering of intelligence
گردآوری اطلاعات
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان