[اسم]

intellect

/ˈɪntəˌlɛkt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هوش خرد، عقل

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعقل عقل
  • 1.She was known for her quick and strong intellect as well as her beauty.
    1. او به خاطر هوش قوی و تیز خود و همچنین زیبایی‌اش مشهور بود.

2 فرد باهوش آدم خردمند

معادل ها در دیکشنری فارسی: خردمند متفکر
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان