[صفت]

integrated

/ˈɪntəˌgreɪtəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more integrated] [حالت عالی: most integrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یکپارچه

معادل ها در دیکشنری فارسی: یکپارچه
  • 1.an integrated public transport system
    1. یک سیستم حمل و نقل عمومی یکپارچه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان