Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ضروری
2 . انتگرال (ریاضی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
integral
/ɪnˈteɡrəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more integral]
[حالت عالی: most integral]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ضروری
بنیادی، اساسی
مترادف و متضاد
essential
1.an integral system
1. نظامی بنیادی
2.Practical experience is integral to the course.
2. تجربه عملی برای این دوره آموزشی ضروری است.
[اسم]
integral
/ɪnˈteɡrəl/
قابل شمارش
2
انتگرال (ریاضی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتگرال
تصاویر
کلمات نزدیک
integer
intangible
intake
intact
insurrection
integral calculus
integrally
integrate
integrated
integrated circuit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان