خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تفسیر
[اسم]
interpretation
/ɪnˌtɜrprɪˈteɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تفسیر
شرح، برداشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاویل
تعبیر
تفسیر
1.a modern interpretation of ‘King Lear’
1. برداشتی نوین از نمایش "شاه لیر"
2.It is difficult for many people to accept a literal interpretation of the Bible.
2. برای بسیاری از مردم پذیرفتن یک تفسیر تحتاللفظی از انجیل مشکل است.
3.The dispute is based on two widely differing interpretations of the law.
3. مشاجره به خاطر دو تفسیر کاملا متفاوت از یک قانون است.
تصاویر
کلمات نزدیک
interpret
interpose
interpolate
interpol
interplay
interpretative
interpreter
interregnum
interrelate
interrelated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان