خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوش گذراندن
[عبارت]
kick up one's heels
/kɪk ʌp wʌnz hilz/
1
خوش گذراندن
شادی کردن، ورجه ورجه کردن
informal
1.I cant't wait to go on vacation. I need to kick up my heels.
1. مشتاقانه منتظر تعطیلات هستم. نیاز به خوش گذراندن دارم.
توضیحاتی در رابطه با kick up one's heels
عبارت kick up one's heels یا پاشنههای خود را به هم کوبیدن، به معنای ورجه ورجه کردن و خوش گذراندن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
kick up a fuss
kick up
kick the bucket
kick start
kick out
kick-boxing
kick-off
kickback
kickball
kicker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان