Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بازی تمرینی قبل از مسابقه اصلی (تنیس)
2 . روی زمین آوردن توپ (فوتبال)
3 . ناکدان (بوکس)
4 . پایینتر از حد معمول (قیمت و...)
[اسم]
knock-down
/nɑk-daʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازی تمرینی قبل از مسابقه اصلی (تنیس)
2
روی زمین آوردن توپ (فوتبال)
توضیحاتی درباره knock-down
knock-down اشاره به ضربهای دارد که توپ در هوا روی زمین زده میشود. در واقع آوردن توپ از هوا به روی زمین.
3
ناکدان (بوکس)
[صفت]
knock-down
/nɑk-daʊn/
غیرقابل مقایسه
4
پایینتر از حد معمول (قیمت و...)
informal
مترادف و متضاد
rock-bottom
1.The industry employs illegal immigrants at knock-down wages.
1. (آن) صنعت مهاجرهای غیرقانونی را با دستمزدهای پایینتر از حد معمول استخدام میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
knock-back
knock up
knock together
knock the wind out of
knock socks off
knock-down-and-drag-out
knock-down-drag-out
knock-knee
knock-kneed
knock-on
کلمات نزدیک
knock up
knock together
knock someone's socks off
knock someone sideways
knock someone dead
knock-kneed
knock-on effect
knock-up
knocker
knockout
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان