خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارگر
[اسم]
laborer
/ˈleɪbərər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کارگر
زحمتکش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنجبر
زحمتکش
عمله
کارگر
مترادف و متضاد
worker
workman
1.an agricultural laborer
1. یک کارگر کشاورزی [یک کشاورز]
تصاویر
کلمات نزدیک
labored
laboratory
labor-saving
labor-intensive
labor union
laboring
laborious
laboriously
labour party
labrador
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان